واگو

لغت نامه دهخدا

واگو. ( اِمص مرکب ) واگفت. بازگفت. ( ناظم الاطباء ). واگوی. واگویه. رجوع به واگو کردن شود.

فرهنگ عمید

واگفت، بازگفت، بازگفت سخن شنیده.
* واگو کردن: (مصدر متعدی ) سخن شنیده را بازگفتن.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - باز گفت سخن شنیده . ۲ - بازتاب صوت در داخل گنبد حمام یا درکوه : ((درین گلخن بر آید از در و بام صدای کودک و واگوی حمام . ) ) ( زلالی آنند . ). ۳ - تکرار بیت یا مصراعی که توسط دستهای خوانده میشود توسط دست. دیگر .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم