هم کیش

لغت نامه دهخدا

هم کیش. [ هََ ] ( ص مرکب )دو تن که پیرو یک کیش و یک مذهب باشند :
که بر جندشاپور مهتر تویی
هم آواز و هم کیش و همسر تویی.فردوسی.از آن کاو هم آواز و هم کیش توست
گمان بر که قیصر به تن خویش توست.فردوسی.بدو گفت خسرو کنون خویش توست
بر آن برنهادم که هم کیش توست.فردوسی.که نزد خدایان ما بار نیست
نه هم کیشی ایدر تو را کار چیست ؟اسدی.رفت گبری پیش گبری گفت هم کیش توام
گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو؟سنائی.

فرهنگ عمید

دو تن که یک دین و یک مذهب داشته باشند، هم مذهب.

فرهنگ فارسی

( صفت ) دارای همان دین همدین : رفت گبری پیش گیری گفت هم کیش توام گبر گفت ار چون منی پس بر میان زنار کو. ( سنائی )
هم مذهب، هم دین، دوتن که یک مذهب داشته باشند
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم