مختنق
مختنق. [ م ُ ت َ ن ِ ] ( ع ص ) خبه شونده. ( آنندراج ) ( از منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). خفه شده و گلوفشرده شده برای مردن. ( ناظم الاطباء ). || اسب که غره پیشانی وی تا رخسارش رسیده باشد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از محیط المحیط ).
مختنق. [ م ُ ت َ ن َ ] ( ع اِ ) تنگی جای. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از محیط المحیط ). جای تنگ. ( ناظم الاطباء ). رجوع به اختناق شود.
(مُ تَ نِ ) [ ع . ] (اِفا. ) خفه شونده ، گلوی فشرده شده .
۱. خفه شونده.
۲. (پزشکی ) آن که دچار اختناق شده.
خفه شونده، گلوفشرده
( اسم ) کسی که گلویش فشرده شود خفه شونده .
تنگی جای