صبح خیزی

لغت نامه دهخدا

صبح خیزی. [ ص ُ] ( حامص مرکب ) سحرخیزی. زود بیدار شدن :
بختش بصبح خیزی تا کوفت کوس دولت
گلبانگ کوس او را دستان تازه بینی.خاقانی.صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم.حافظ.

فرهنگ فارسی

سحر خیزی پگاه برخاستن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم