لواشک

لغت نامه دهخدا

لواشک. [ ل َ ش َ ] ( اِ مصغر ) لواشی که از رب سطبرشده آلوچه ، آلو، قیسی و امثال آن کنند. لواشه. آن آلو یا گوجه است که پزند و پوست و هسته آن را دور کنند و به قوام آرند و چون نان لواش نازک سازند خوردن را. چیزی چون نانهای لواش پهن و مدور که از شیره قوام آمده آلو کنند. || لواش خُرد. مصغر لواش ( نان ).

فرهنگ معین

(لَ شَ ) (اِ. ) نوعی خوراکی پهن و نازک همانند لواش از میوه هایی ترش و آبدار که به عنوان چاشنی یا تنقلات به کار می رود.

فرهنگ عمید

افشرۀ میوه که آن را پس از جوشاندن روی آتش میان سینی می ریزند و مانند نان لواش پهن و نازک می کنند و پس از خشک شدن به مصرف می رسانند.

فرهنگ فارسی

افشره آلوکه آنراپس ازجوشاندن روی آتش میان سینی، میریزندومانندنان لواش پهن ونازک میکنند
۱ - لواش کوچک . ۲- لواشی است که از آلو تهیه کنند بدین طریق که گوشت آلو را - که خوب پخته شده باشد - له کرده و مانند نان لواش پهن و نازک کرده بفروش رسانند .

ویکی واژه

نوعی خوراکی پهن و نازک همانند لواش از میوه‌هایی ترش و آبدار که به عنوان چاشنی یا تنقلات به کار می‌رود.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال کارت فال کارت فال فرشتگان فال فرشتگان فال چوب فال چوب فال ماهجونگ فال ماهجونگ