فکار

لغت نامه دهخدا

فکار. [ ف َ ] ( ص ) رجوع به فگار شود.

فرهنگ عمید

= فگار: از تبسم لب شیرینش همی شد خسته / وز اشارت رخ نیکوش همی گشت فکار (انوری: ۱۵۵ ).
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال آرزو فال آرزو فال پی ام سی فال پی ام سی