عقله

لغت نامه دهخدا

( عقلة ) عقلة. [ ع َ ل َ ] ( ع اِمص ) بند آمدن زبان از سخن. ( از اقرب الموارد ).
عقلة. [ ع ُ ل َ ] ( ع اِ ) شکلی است از اشکال رمل. ( از کشاف اصطلاحات الفنون ) ( از منتهی الارب ). شکلی است منحوس از اشکال رمل. ( غیاث اللغات ). || بندی است از بندهای کشتی. ( منتهی الارب ):لفلان عقلة یعقل بها الناس ؛ هرگاه با مردم کشتی میگیرد پایهای آنان را می بندد و آن همان شغزبیه است. ( ازاقرب الموارد ) ( از منتهی الارب ). || آنچه بدان بسته شود چون قید یا عقال. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ عمید

۱. بند، بندی که بر دست یا پا ببندند.
۲. از اشکال رَمل.

فرهنگ فارسی

شکلی است از اشکال رمل بدین صورت بندی است از بندهای کشتی

دانشنامه عمومی

عقله ( به عربی: العقلة ) یک شهرداری در الجزایر است که در استان تبسه واقع شده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم