عبدالبر

لغت نامه دهخدا

عبدالبر. [ ع َ دُل ْ ب َرر ] ( اِخ ) ابن عبدالقادربن محمدالعوفی معروف به فیومی. وی ادیب بود و به مکه و شام سفر کرد و در حدود دو سال در دمشق بماند. سپس به بلاد روم رفت و درآنجا منصبها یافت و به سال 1071 هَ. ق. در قسطنطنیه درگذشت. از تألیفات اوست : حسن الصنیع فی علم البدیع القول الوافی بشرح الکافی. منتزه العیون و الالباب فی بعض المتأخرین من اهل الاَّداب. اللطائف المنیفه فی فضائل الحرمین. بدیعیة علی حرف النون. بلوغ الارب و السول ، بالتشرف بذکر نسب الرسول. ( الاعلام زرکلی ).
عبدالبر.[ ع َ دُل ْ ب َرر ] ( اِخ ) ابن محمد، مکنی به ابوالبرکات. رجوع به ابن شحنه قاضی القضات عبدالبر... شود.

فرهنگ فارسی

ابن محمد مکنی بابو البرکات
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال تاروت فال تاروت فال کارت فال کارت فال ارمنی فال ارمنی