شلوک

لغت نامه دهخدا

شلوک. [ ش َ ] ( اِ ) زلو. علق. شلک. شلکا. ( ناظم الاطباء ). زلو باشد و آن کرمی است که خون از بدن بمکد. ( برهان ). زلو. علق. ( ریاض الادویة ). زالو. رجوع به زالو، شلک و شَلکا شود.

فرهنگ عمید

= زالو

فرهنگ فارسی

( اسم ) زالو زلو .
زلو علق و شلک و شلکا
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم