قصب باف

لغت نامه دهخدا

قصب باف. [ ق َ ص َ ] ( نف مرکب ) آنکه پارچه قصب بافد :
به شیرین از شکر چندین مزن لاف
که از قصاب دور افتد قصب باف.نظامی.رجوع به قصب شود.

فرهنگ عمید

کسی که پارچۀ قصب ببافد، بافندۀ قصب.

فرهنگ فارسی

آنکه پارچه قصب بافد
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم