عیانی

لغت نامه دهخدا

عیانی. ( ص نسبی ) آشکار. مقابل نهانی :
چون گشت جهان را دگر احوال عیانیش
زیرا که بگسترد خزان راز نهانیش.ناصرخسرو.بر عالم علویش گمان بر چوفرشته
هرچند که اینجا بود این جسم عیانیش.ناصرخسرو. || جاسوس. ( ناظم الاطباء ). || اصلی. غیراندر. غیرناتنی.
- برادر و خواهر عیانی ؛ برادر و خواهر از یک پدر و مادر. ( ناظم الاطباء ). در مقابل برادر اعیانی ( برادر رحمی ). رجوع به اعیانی شود.

فرهنگ عمید

آشکار، ظاهر.

فرهنگ فارسی

آشکار مقابل نهانی
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
استخاره کن استخاره کن فال تاروت فال تاروت فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال تاروت فال تاروت