عقده گشا

لغت نامه دهخدا

عقده گشا. [ ع ُ دَ / دِ گ ُ ] ( نف مرکب ) عقده گشای. عقده گشاینده. آنکه یا آنچه گرهی را بگشاید. ( فرهنگ فارسی معین ). چیزی که بدان عقده گشاده شود، چون ناخن و نوک کارد و مانند آن. ( آنندراج ) :
در عقده کار دل افتد ز روزگار
تا از ابروی تو عقده گشا میتوان گرفت.طالب آملی ( از آنندراج ).|| مشکل گشا. ( ناظم الاطباء ). آنکه مشکلی را حل کند. ( فرهنگ فارسی معین ). || ( اِ مرکب ) در اصطلاح موسیقی ،یکی از گوشه های دستگاه شور. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ عمید

۱. آن که یا آنچه گرهی را می گشاید، آن که مشکلی را حل می کند، گره گشا، مشکل گشا.
۲. (موسیقی ) گوشه ای در دستگاه شور.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال انگلیسی فال انگلیسی فال تک نیت فال تک نیت فال امروز فال امروز فال مارگاریتا فال مارگاریتا