طلبکاری

لغت نامه دهخدا

طلبکاری. [ طَ ل َ ] ( حامص مرکب ) مطالبه. خواستن.

فرهنگ عمید

۱. بستانکاری.
۲. [قدیمی] خواستاری.

فرهنگ فارسی

۱ - بستانکاری وامخواهی . ۲ - خواستاری طلب .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم