صحرا نوردی

لغت نامه دهخدا

صحرانوردی. [ص َ ن َ وَ ] ( حامص مرکب ) بیابان روی. بیان بری. راه بیابان بریدن. رجوع به صحرانورد و صحرا نوردیدن شود.

فرهنگ فارسی

۱ - بیابان نوردی راه بیابان بریدن . ۲ - تندروی تیزکی .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال ارمنی فال ارمنی فال آرزو فال آرزو فال اعداد فال اعداد