سامان شناس

لغت نامه دهخدا

سامان شناس. [ ش ِ ] ( نف مرکب ) عاقبت اندیش :
زنی کاردان است و سامان شناس
نداند کسی سیم او را قیاس.نظامی.رجوع به سامان شود.

فرهنگ فارسی

عاقبت اندیش
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال ابجد فال ابجد فال تاروت فال تاروت فال احساس فال احساس فال تماس فال تماس