زجور

لغت نامه دهخدا

زجور. [ زَ ] ( ع ص ) شترماده ای که بچشم بشناسد و ببوی کردن ناشناس گردد. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقه ای که شیر ندهد تا آنکه زجر کرده شود. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). || ناقه ای که بچه دیگر را بوی کند و شیر ندهد. ( منتهی الارب ). ناقه علوق را گویند و علوق ناقه ای است که با بچه دیگر مهربانی کند و بو کند اما شیر ندهد و از شیر دادنش امتناع ورزد. ( از اقرب الموارد ذیل زجور و علوق ). || ( اِ ) ( بمجاز ) جنگ. ( از اقرب الموارد ).

فرهنگ فارسی

شتر ماده ای که به چشم بشناسد و به بوی کردن نا شناس گردد ناقه ای که شیر ندهد تا آنکه زجر کرده شود مجازا جنگ
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال فنجان فال فنجان فال درخت فال درخت فال فرشتگان فال فرشتگان فال میلادی فال میلادی