راست بیان

لغت نامه دهخدا

راست بیان. [ ب َ ] ( ص مرکب ) بیان کننده براستی. راستگو. صادق القول. راست گفتار :
وصف تو آن است کز زبان توگفتم
من بمیان ترجمان راست بیانم.سوزنی.

فرهنگ فارسی

بیان کننده به راستی راستگو
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال نخود فال نخود فال ماهجونگ فال ماهجونگ استخاره کن استخاره کن فال عشقی فال عشقی