رفوکاری

لغت نامه دهخدا

رفوکاری. [ رَ / رُ ] ( حامص مرکب ) عمل رفو کردن و شغل رفوگر. ( ناظم الاطباء ). به معنی رفو کردن. ( آنندراج ) :
مقام رفوکاریش در عراق
به یک جفت تار هنر گشته طاق.ملاطغرا ( در تعریف دوتار ازآنندراج ).رجوع به رفوگری شود.

فرهنگ عمید

رفو کردن، شغل و عمل رفوگر.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم