خون چکان

لغت نامه دهخدا

خون چکان. [ چ َ / چ ِ ] ( نف مرکب ) خون چکاننده. قطره قطره فروریزنده خون. آنکه خون از وی چکد. ( یادداشت بخط مؤلف ).
- چشم خون چکان ؛ چشم سخت گریان. ( یادداشت مؤلف ).
- دل خون چکان ؛ دل سخت غمین. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ عمید

ویژگی آنچه از آن خون می چکد.

فرهنگ فارسی

خون چکاننده قطره قطره فرو ریزنده خون
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال چوب فال چوب فال کارت فال کارت فال قهوه فال قهوه فال نخود فال نخود