جان گسل. [ گ ُ س ِ / س َ ] ( نف مرکب ) تلف کننده ٔعمر. شکننده دل. ( ناظم الاطباء ). روح آزار. آنچه جان را گسسته سازد. پاره کننده جان. کشنده : کدام است گفت از شما شیردل که آید سوی نیزه جان گسل.دقیقی.دریغ این غم و حسرت جان گسل ز مادر جدا وز پدر داغ دل.فردوسی.پر آهی کشم از غم جان گسل به آهم رود بر هوا خشت دل.ملاطغرا ( از آنندراج ).
فرهنگ عمید
آنچه باعث مرگ شود، کُشنده: کدام است گفت از شما شیردل / که آید سوی نیزهٴ جان گسل (دقیقی: ۷۰ ).