ساز زن

لغت نامه دهخدا

ساززن. [ زَ] ( نف مرکب ) سازنواز. سازنده. شکافه زن :
بمرگم نیاید کس از مرد و زن
بغیر از مغنی و جز ساززن.؟رجوع به ساز شود.

فرهنگ عمید

کسی که ساز می زند، نوازنده.

فرهنگ فارسی

( صفت ) ۱ - کسی که ساز زند نوازنده . ۲ - تار زن .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم