قجر

لغت نامه دهخدا

قجر. [ ق َ ج َ ] ( اِخ ) مخفف قاجار. نام ایلی است که قریب یک قرن و نیم در ایران سلطنت کردند. رجوع به قاجاریه شود. || ( اِ ) نام یک آهنگ دستگاه شور است. ( فرهنگ نظام ).
قجر. [ ق َ ج َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان باباجانی ، بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان. در 32000 گزی جنوب خاوری ده شیخ کنار رودخانه زمکان واقع است و موقع آن کوهستانی و معتدل و سکنه آن 150 تن است. آب آن از رودخانه ٔزمکان تأمین میشود. محصولات آنجا غلات ، حبوبات ، لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری است. راه مالرو دارد. ساکنین از طایفه باباجانی هستند. غلات در دشت صرنابه عمل می آورند. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

فرهنگ عمید

= قاجار

فرهنگ فارسی

طایفه ای ترکمان منسوب به قاجار نویان از سرداران مغول . دسته های مختلف این طایفه پس از انقراض دولت ایلخانیان در ارمنستان و شام مسکن گزیدند و مانند دیگر قبایل ترک بتاخت و تاز و غارتگری پرداختند . امیر تیمور گورکان پس از لشکر کشی بروم ( آسیای صغیر ) و شام در سال ۸٠۳ ه ق . هنگامی که بایران باز می گشت جمعی از طوایف ترکمان را که در شام و ارمنستان و آسیای صغیر بسر میبردند با خود بایران آورد که از آن جمله اند طوایف روملو و شاملو و قاجار . از طایفه قاجار جمعی به ترکستان باز گشتند و گروهی در اطراف شهرهای گنجه و ایروان و حدود قراباغ مسکن گرفتند. هنگامی که شاه اسماعیل اول در آغاز کار خویش از لاهیجان به آذربایجان آمد و بجمع مریدان پدر پرداخت گروهی از سران طایفه قاجار نیز باو پیوستند و در زمره صوفیان قزلباش داخل شدند و در دوران پادشاهی خاندان صفوی به مقامات و منصبهای عالی رسیدند. شاه عباس اول این طایفه را بسه قسمت تقسیم کرد : گروهی را بنواحی مرو و شمال خراسان فرستاد تا در برابر حمله های ازبکان و ترکمانان سدی باشند . گروه دیگر را در حدود قراباغ و شمال رود ارس در مقابل طوایف لزگی گذاشت و دسته سوم را در گرگان ( استراباد ) مسکن داد ( فلسفی . شاه عباس ۱۶۵ :۱ ) دسته سوم در اواخر عهد صفوی قدرتی یافتند و خاندان سلطنتی قاجاریه ازین دسته برخاسته اند .
( اسم ) یکی از گوشه های دستگاه شور .
دهی است از دهستان باباجانی بخش ثلاث شهرستان کرمانشاهان که در کنار ۳۲٠٠٠ گزی جنوب خاوری ده شیخ کنار رودخانه زمکان واقع است و موقع آن کوهستانی و معتدل و سکنه آن ۱۵٠ تن است .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم