قبا بستن. [ ب َت َ ] ( مص مرکب ) حاضر و آماده کار شدن : به کردار کله داران چون نوش قبا بستند بکران قصب پوش.نظامی.بستن قبا به خدمت سالار وشهریار امیدوارتر که گنه در عبا کنیم.سعدی.
فرهنگ معین
( ~ . بَ تَ ) [ ع - فا. ] (مص ل . ) ۱ - قبا پوشیدن و بستن دگمه های آن . ۲ - آماده شدن ، حاضر گشتن .
فرهنگ فارسی
۱ - قبا پوشیدن و بستن دگمه های آن ۲ - آماده شدن حاضر گشتن .