قانی

لغت نامه دهخدا

قانی. ( ع ص ) سخت سرخ. ( منتهی الارب ). بسیار سرخ. ( آنندراج ). سرخ بغایت. ( ذخیره خوارزمشاهی ). سرخ سیر: احمر قانی و قان ؛ سخت سرخ. ( منتهی الارب ) :
تو در روز هیجا سویدای جنگی
بکردی بشمشیر حمرای قانی.منوچهری.در این لفظ بسیار تردد است ظاهراً توافق لسانین باشد میان عربی و ترکی. ( آنندراج ).

فرهنگ عمید

سرخ، سرخ پررنگ، بسیارسرخ.

فرهنگ فارسی

( صفت ) بسیار سرخ سخت سرخ . یا احمر قانی . سرخ تند .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم