دار و برد

لغت نامه دهخدا

دار و برد. [ رُ ب َ ] ( ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) گیرو دار و کَرّ و فَرّ و تبختر. ( برهان ) :
بپوشید رستم سلیح نبرد
به آوردگه رفت با دار و برد.فردوسی.اگر شاه با شاه جوید نبرد
چرا باید این لشکر و داروبرد؟فردوسی.

فرهنگ معین

(بَ ) (اِمر. ) کر و فر، گیرودار.

فرهنگ فارسی

( اسم ) کروفر گیر و دار های و هوی ( جنگ ) .
گیر و دار و کروفر و تبختر
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم