خانه گیر. [ ن َ / ن ِ ] ( اِ مرکب ) بازی چهارم از هفت بازی نرد . ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) ( شرفنامه منیری ) ( غیاث اللغات ) : گفتی که ز خانه ناگزیر است این نرد نه نرد خانه گیر است.نظامی.مهره خواجه خانه گیر شده همبساطش گرو پذیر شده.نظامی. || جانوری است شبیه به عنکبوت که لعاب او مردم را هلاک سازد و به عربی رتیلا خوانند. ( برهان قاطع ). || ( نف مرکب ) گیرنده خانه. ( شرفنامه منیری ) : عشقت چو در سراچه دل خانه گیر شد زین پس برون رود خرد از روی اضطرار.ابن یمین.
فرهنگ عمید
گیرندۀ خانه. * خانه گیر شدن: عشقت چو در سراچهٴ دل خانه گیر شد / زاین پس برون شود خِرَد از وی به اضطرار (ابن یمین: ۲۴۲ ).
فرهنگ فارسی
۱ - ( صفت ) گیرند. خانه . ۲ - جایگیر متمکن . ۳ - بازی چهارم از هفت بازی نرد . بازی چهارم از هفت بازی نرد