جادوپرست

لغت نامه دهخدا

جادوپرست. [ پ َ رَ ] ( نف مرکب ) پرستنده جادو. ستایشگر جادو. کسی که جادو را نیک دوست دارد :
چنان بد که ضحاک جادوپرست
از ایران بجان تو یازید دست.فردوسی.ز جادو سخن هرچه گویند هست
نداند بجز مرد جادوپرست.فردوسی.سرانشان به گرز گران کرد پست
نشست ازبر گاه ، جادوپرست.فردوسی.کنون کردنی کرد جادوپرست
مرا برد باید به شمشیر دست.فردوسی.رجوع به جادو شود.

فرهنگ عمید

=جادوگر: ز جادو سخن هَرچ گویند هست / نداند جز از مرد جادوپرست (فردوسی: ۷/۲۲۸ ).

فرهنگ فارسی

( صفت ) کسی که جادو را بسیار دوست دارد ستایشگر جادو.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تماس فال تماس فال ماهجونگ فال ماهجونگ فال مکعب فال مکعب فال ای چینگ فال ای چینگ