لغت نامه دهخدا
ز جوش باده درد ته نشین بالانشین گردد
ز موج خنده ترسم خط برون آید از آن لبها.ناظر علی ( از آنندراج ).|| مواد دارویی که بر اثر عدم انحلال در حلاّل یا در نتیجه ترکیبهای شیمیایی راسب شوند. || درد. راسب. ( فرهنگ فارسی معین ). رسوب و درد. ( ناظم الاطباء ).دردی. لرت. لرد. رسوب.