لغت نامه دهخدا
که من قیصری را به فرمان شوم
بترسم ز تهدید و پیچان شوم.فردوسی.چنین گفت رستم به پولادوند
که تاچند این بیم و تهدید و بند.فردوسی.بهر تهدید سگدلان نفاق
شیر چرخش بر آستان بستند.خاقانی.ناله سرنا و تهدید دهل
چیزکی ماند بدان ناقور کل.مولوی.به تهدید اگر برکشد تیغ حکم
بمانند کروبیان صم و بکم.سعدی ( بوستان ).نوآموز را ذکر و تحسین و زه
ز توبیخ و تهدید استاد به.سعدی ( بوستان ).رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.