تراز کردن

لغت نامه دهخدا

تراز کردن. [ ت َ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) هموار و مستوی کردن چیزی. || قرار دادن تراز در آخر حساب. بالانسه . ( فرهنگستان ). معادل کردن دو ستون دخل و خرج در دفاتر حساب ، اعم از دفاتر بانکی یا بازرگانی. || نقش و نگار کردن :
گهی ز میغ زند بر مه دوهفته رقم
گهی ز مشک کند بر گل بنفشه تراز.قطران ( از انجمن آرا ).

فرهنگ معین

( ~. کَ دَ ) (مص م . ) تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی و برطرف کردن آن .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی . ۲- هموار کردن سطح زمین مسطح ساختن زمین یا چیزی دیگر.

فرهنگستان زبان و ادب

{align} [رایانه و فنّاوری اطلاعات] قرار دادن و تنظیم کردن متن در صفحۀ وب یا بر صفحۀ کاغذ
{levelling} [مهندسی نقشه برداری] عمل قرار دادن یک امتداد، صفحه یا مدل تصویرسنجی در وضعیت افقی

ویکی واژه

تعیین کردن پستی و بلندی سطح چیزی و برطرف کردن آن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال تک نیت فال تک نیت فال انبیا فال انبیا فال ای چینگ فال ای چینگ