خیدن

لغت نامه دهخدا

خیدن. [ دَ ] ( مص ) کج شدن. خم گردیدن. ( ناظم الاطباء ) ( برهان قاطع ) ( دگرگون شده خمیدن ؟ ). || پنبه زدن یا حلاجی کردن پشم و پنبه. ( ناظم الاطباء ). فلخمیدن.

فرهنگ معین

(دَ ) (مص ل . ) خمیدن .

فرهنگ عمید

= خمیدن

ویکی واژه

احتمالاً همریشه با سانسکریت सीव्यति (sīvyati, “دوختن، بخیه زدن؛ متصل کردن”).
خمیدن. (!)
(معنی بازساخته) به هم پیوستن
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم