لغت نامه دهخدا جامل. [ م ِ ] ( ع اِ ) ج ِ جمل. شتران. شتر گله با شتربان. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). گله شتران با شتربانان و ارباب آن. شاعر گوید:لهم جامل ما یهداء اللیل سامرُه. ( اقرب الموارد ). || خداوندان شتر. ( آنندراج ). صاحب الجمال کالباقر لصاحب البقر. ( اقرب الموارد ). || اسباب. || قبیله بزرگ. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).