توطن

لغت نامه دهخدا

توطن. [ ت َ وَطْ طُ ] ( ع مص ) جای گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وطن گرفتن. ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). اقامت در جائی که گوئی وطن است. ( ناظم الاطباء ). || بر چیزی شدن دل. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ وَ طُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) وطن گزیدن ، جای گزیدن .

فرهنگ عمید

۱. وطن اختیار کردن، شهری را وطن خود قرار دادن.
۲. [قدیمی] جا گرفتن.
۳. [قدیمی] خود را برای امری یا پیشامدی آماده کردن و دل بر آن نهادن.

فرهنگ فارسی

وطن اختیارکردن، شهری راوطن خودقراردادن، جاداد
( مصدر اسم ) وطن اختیار کردن جای گزیدن .
جای گرفتن . وطن گرفتن

ویکی واژه

وطن گزیدن، جای گزیدن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال لنورماند فال لنورماند فال پی ام سی فال پی ام سی فال آرزو فال آرزو فال ارمنی فال ارمنی