لغت نامه دهخدا توطن. [ ت َ وَطْ طُ ] ( ع مص ) جای گرفتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ). وطن گرفتن. ( زوزنی ) ( از اقرب الموارد ). اقامت در جائی که گوئی وطن است. ( ناظم الاطباء ). || بر چیزی شدن دل. ( منتهی الارب ) ( از ناظم الاطباء ).
فرهنگ عمید ۱. وطن اختیار کردن، شهری را وطن خود قرار دادن.۲. [قدیمی] جا گرفتن.۳. [قدیمی] خود را برای امری یا پیشامدی آماده کردن و دل بر آن نهادن.
فرهنگ فارسی وطن اختیارکردن، شهری راوطن خودقراردادن، جاداد( مصدر اسم ) وطن اختیار کردن جای گزیدن .جای گرفتن . وطن گرفتن