سینه کش

لغت نامه دهخدا

سینه کش. [ ن َ / ن ِ ک َ / ک ِ ] ( نف مرکب ) آنکه سینه را بر زمین یا چیز دیگر بساید. ( آنندراج ) ( بهار عجم ). آنکه به سینه راه رود :
چون ابر بهاری بزمین سینه کش آید
شوکت شده از بس که گران بار نگاهم.محمد اسحاق شوکت ( از آنندراج ).- سینه کش رو به آفتاب ؛ در معرض آفتاب. ( فرهنگ فارسی معین ).
- سینه کش کوه ؛ شیب تند و تیز کوه. ( فرهنگ فارسی معین ).

فرهنگ معین

( ~. کِ ) (ق مر. ) جای هموار و معمولاً شیب دار. ، ~ آفتاب رو به آفتاب ، در معرض آفتاب . ، ~کوه : شیب تند و تیز کوه .

فرهنگ عمید

جای پهن و هموار در دامنۀ کوه: سینه کش کوه.
* سینه کش آفتاب: [مجاز] جای رو به آفتاب، جای مسطح که خورشید بر آن بتابد.

فرهنگ فارسی

یا سینه کش آفتاب . رو به آفتاب در معرض آفتاب . یا سینه کش کوه . شیب تند و تیز کوه .
آنکه سینه را بر زمین یا چیز دیگر بساید .
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم