خایب
خایب. [ ی ِ ] ( ع ص ) ناامید. مأیوس. بی بهره. نومید. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( اقرب الموارد ) ( المنجد ) ( تاج العروس ) ( دهار ). آنکه به مطلوب خود دست نیابد :
حاسدان گشته خایب و خاسر
دشمنان مانده خیره و حیران.مسعودسعد سلمان.
(یِ ) [ ع . خائب ] (ق . ) ناامید.
مٲیوس، ناامید.
مایوس، ناامید، بی بهره
( اسم ) نا امید نومید بی بهره : (( از درگاه وی خایب باز گشته ) ) جمع : خایبین . یا خایب و خاسر . نومید و زیانکار .
خائب
ناامید.