حکمی

لغت نامه دهخدا

حکمی. [ ح َ ] ( ص نسبی ) منسوب به حکم ، قبیله ای به یمن. ( الانساب ).
حکمی. [ ح ُ ] ( ص نسبی ) منسوب به حکم. از روی حکم. بر طبق حکم.
حکمی. [ ] ( اِخ ) نام شاعری از ترکان عثمانی از مردم کالی پلی در مائه 10 هَ. ق. و بیت ذیل از اوست :
غم و غصه الم فرقت فغان و ماتم و حسرت
پیشوردی بغرمی جانا کباب ایتدی یدی زحمت.
حکمی. [ ح َ ک َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندرعباس. ناحیه ای است جلگه ای و گرمسیری و دارای 3050 تن سکنه. از رودخانه مشروب میشود. محصولش خرما و مرکبات. اهالی به کشاورزی گذران میکنند. راه آن مالرو است. مزارع چای بالا و سرکوه جزو این ده است. ( از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8 ).

فرهنگ فارسی

دهی است از دهستان بهمنی بخش میناب شهرستان بندر عباس

دانشنامه عمومی

حکمی (میناب). حکمی، روستایی در دهستان حومه بخش مرکزی شهرستان میناب در استان هرمزگان ایران است. این روستا، مرکز دهستان حومه است.
بر پایه سرشماری عمومی نفوس و مسکن در سال ۱۳۹۵، جمعیت این روستا برابر با ۴٬۴۴۶ نفر ( ۱٬۱۹۷ خانوار ) بوده است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم