تنبو

لغت نامه دهخدا

تنبؤ. [ ت َ ن َب ْ ب ُءْ ] ( ع مص ) دعوی پیغامبری کردن. ( زوزنی ). دعوی نبوت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
تنبو. [ تَم ْ ] ( اِ ) نوعی از خیمه. ( آنندراج ) ( بهار عجم ) ( از ناظم الاطباء ) :
باد در وی چو آب درغربال
خاک بر فرق این کهن تنبو.سنجر کاشی ( از آنندراج ).

فرهنگ عمید

نوعی خیمه.

فرهنگ فارسی

نوعی از خیمه
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تک نیت فال تک نیت فال نخود فال نخود فال آرزو فال آرزو فال سنجش فال سنجش