تلال. [ ت ِ ] ( ع اِ ) ج ِ تل. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ). توده خاک و توده ریگ و پشته. ( آنندراج ) : در فصل ربیع کلاله لاله از قلال جبال و یفاع تلال او چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان. ( سندبادنامه ص 120 ). تلال. [ ت َ ] ( ع اِ ) از اتباع است ، یقال : هو الضلال بن التلال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). رجوع به تلالة شود.
فرهنگ معین
(تَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ تل ، پشته ها.
فرهنگ عمید
= تل
فرهنگ فارسی
( امیر ) پادشاه اردن هاشمی ( و. ۱۹٠۹ - ف. ۱۹۷۴ م . ) وی رد ۱۹۵۱ جانشین پدرش عبد الله شد ولی بزودی - در ۱۹۵۲ م . خلع گردید . پشته ها، جمع تل ( اسم ) جمع تل پشته ها .