ترصد

لغت نامه دهخدا

ترصد. [ ت َ رَص ْ ص ُ ] ( ع مص ) چشم داشتن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( دهار ) ( ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) ( غیاث اللغات ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). ترقب. ( المنجد ). چشم داشتن چیزی را. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(تَ رَ صُّ ) [ ع . ] (مص ل . ) ۱ - چشم داشتن . ۲ - مراقب بودن .

فرهنگ عمید

۱. انتظار داشتن.
۲. به کسی یا چیزی چشم دوختن و آن را زیر نظر داشتن، مراقب بودن.
۳. چشمداشت.
۴. نگهبانی.

فرهنگ فارسی

انتظارداشتن، مراقب بودن، چشمداشت، نگاهبانی
۱- ( مصدر ) چشم داشتن انتظار داشتن . ۲- نگاهبان شدن پاس داشتن مراقب بودن .۳- ( اسم ) چشم داشت انتظار. ۴- نگاهبانی مراقبت . جمع : ترصدات .

ویکی واژه

چشم داشتن.
مراقب بودن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال درخت فال درخت فال نخود فال نخود فال ابجد فال ابجد