بی کاره. [ رَ / رِ ] ( ص مرکب ) آنکه هیچ کاری ندارد. بی کار. بی اشتغال. بی شغل. ( از یادداشت مؤلف ). || بی هنر. نادان در هنر و صنعت. ( یادداشت مؤلف ). || آنکه به هیچ کار نشاید. عاطل. ( از یادداشت مؤلف ). || بی فایده و بی مصرف. بیسود: مردمان بیکاره ؛ کسانی که از وجود آنها هیچ فایده ای مترتب نباشد. ( از ناظم الاطباء ). || ولگرد. رجوع به بی کار شود.
فرهنگ معین
(رِ یا رَ )(ص مر. )۱ - بی کار. ۲ - بی هنر. ۳ - ولگرد. ۴ - بی فایده ، بی مصرف .
فرهنگ عمید
۱. بیکار. ۲. بی هنر. ۳. ولگرد. ۴. بی فایده.
فرهنگ فارسی
بیکار، بی هنر، ولگرد، بی فایده ( صفت اسم ) ۱ - بیکار ۲ - بیهنر . ۳ - ولگرد ۴ - بیفایده بیسود بیمصرف