ساختگی. [ ت َ / ت ِ ] ( حامص ) چگونگی و کیفیت ساخته. ساخته بودن. و ساخته شدن. رجوع به ساختن و ساخته شود. || آمادگی. بسیج. بسیجیدگی. بسغدگی. فراهمی اسباب. مهیائی. آراستگی. عّده. عدت. ساخت. سامان. ساز : و ازآنجا لشکرها ساخته و ببخارا رسید. خاتون آن لشکر و ساختگی بدید، دانست که با این لشکر بخارا نتواند مقاومت کردن. ( تاریخ بخارا ص 49 ). و اسباب تمنّع و علل ترفع در غایت ساختگی بود [ در دولت آل سامان ] خزائن آراسته و لشکر جرار و بندگان فرمانبردار. ( چهار مقاله چ معین ص 59 ). بعد ما که سلطان حرکت فرماید او را با ساختگی بر عقب بفرستم. ( جهانگشای جوینی ). بر آن جملت که گفته بود ساختگی پیش گرفت. ( جهانگشای جوینی ). سرداران هر دو لشکر بساختگی مقاتله روز دیگر مشغول بودند. ( منتخب التواریخ معینی ص 423 ). || ( ص نسبی ) مصنوع. متصنع. تصنعی. دروغی. دروغین. جعلی. بدل. قلب. من درآوردی. مجعول. غیراصلی. قلابی. عملی.
فرهنگ معین
(تَ یا تِ ) ۱ - (حامص . ) مجهز بودن ، آمادگی . ۲ - (ص . ) مصنوعی ، تقلبی .
فرهنگ عمید
۱. چیز جعلی و مصنوعی ۲. (حاصل مصدر ) [قدیمی] آمادگی و آراستگی.
فرهنگ فارسی
۱ - کیفیت ساخته . ۲ - آمادگی . ۳ - ( اسم ) جعلی مصنوع قلب قلابی .