لغت نامه دهخدا
حرکاتش همه رهه هنر است
برم از جان من عزیزتر است.عنصری.متناسبند و موزون حرکات دلفریبت
متوجهند با ما سخنان بی حسیبت.سعدی.تو در آب اگر ببینی حرکات خویشتن را
بزبان خود بگوئی که به حسن بی نظیرم.سعدی.وه که از او جور و تندیم چه خوش آمد
چون حرکات ایاز بر دل محمود.سعدی.- خوش حرکات . رجوع به همین ماده شود.
- شیرین حرکات . رجوع به همین ماده شود :
فتنه انگیزی و خون ریزی و خلقی نگرانند
که چه شیرین حرکاتی و چه مطبوع کلامی.سعدی ( طیبات ).- امثال :
هر خوش پسری را حرکاتی دگر است .