پنبه زدن

لغت نامه دهخدا

پنبه زدن. [ پَم ْ ب َ / ب ِ زَ دَ ] ( مص مرکب ) بیرون کردن پنبه از تخم. حلاجی کردن پنبه. تندیف. نَدف. حَلج. نَدش. ( منتهی الارب ). || پر کردن پنبه در چیزی :
هر روز بهر پنبه زدن بر دواج چرخ
صبح از عمود مشته کند وز افق کمان.اثیر اخسیکتی ( از آنندراج ).تفدیک ، تفتیک ؛ پنبه زدن. ( منتهی الارب ).

فرهنگ معین

( ~. زَ دَ ) (مص ل . ) ۱ - بیرون کردن پنبه از تخم . ۲ - پر کردن پنبه در چیزی .

فرهنگ فارسی

( مصدر ) ۱- بیرون کردن پنبه از تخم حلاجی کردن پنبه ندف . ۲- پر کردن پنبه در چیزی .

ویکی واژه

بیرون کردن پنبه از تخم.
پر کردن پنبه در چیزی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تخمین زمان فال تخمین زمان فال نوستراداموس فال نوستراداموس فال احساس فال احساس فال سنجش فال سنجش