مفضی

لغت نامه دهخدا

مفضی. [ م ُ ] ( ع ص ) رساننده. ( غیاث ) ( آنندراج ).منجر. منتهی : از وخامت عاقبت فتنه ای که مفضی به ندامت خواهد بود اندیشد. ( تاریخ جهانگشای جوینی ). || مباشرت کننده. ( غیاث ) ( آنندراج ).

فرهنگ معین

(مُ ) [ ع . ] (اِفا. ) ۱ - گشاد شونده . ۲ - مفتقر، محتاج . ۳ - اعلام کننده . ۴ - رسنده ، بالغ شونده .

فرهنگ عمید

۱. گشاد شونده.
۲. به جایی رسنده.

فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - گشاد شونده . ۲ - مفتقر محتاج . ۳ - اعلام کننده . ۴ - رسنده بالغ شونده : [ این نصایح مفضی است بمنایح تایید الهی و تخلید آثار پادشاهی . ] ( مرزبان نامه . تهران . چا. ۱ص ۵ ) ۱۸ - مباشرت کننده .
رساننده منجر

ویکی واژه

گشاد شونده.
مفتقر، محتا
اعلام کننده.
رسنده، بالغ شونده.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال جذب فال جذب فال فرشتگان فال فرشتگان فال احساس فال احساس فال مکعب فال مکعب