متخلف. [ م ُ ت َ خ َل ْ ل ِ ] ( ع ص ) سپس مانده. ( آنندراج ). پس مانده و عقب مانده. ( ناظم الاطباء ). || عهدشکننده. || مقابل و مخالف. ( ناظم الاطباء ) ( از فرهنگ جانسون ). || خلاف کننده. خلاف کار. و رجوع به تخلف شود.
فرهنگ معین
(مُ تَ خَ لِّ ) [ ع . ] (اِفا. ) خلاف کننده .
فرهنگ عمید
۱. خلاف کننده، لغزش کار. ۲. [قدیمی] کسی که در عقب مانده است، واپس مانده.
فرهنگ فارسی
خلاف کننده، لغزشکار ( اسم ) خلاف کننده خلافکار جمع : متخلفین به قرار داده شده