لمیدن

لغت نامه دهخدا

لمیدن. [ ل َ دَ ] ( مص ) یکبری بر بالش یا مخده تکیه کردن برای تمدّد اعصاب. لم دادن. والمیدن. واکشیدن. آرمیدن. به یک جانب بدن به راحت دراز کشیدن. نیمه دراز بر جای نرمی تکیه کردن. و رجوع به لم دادن شود.

فرهنگ معین

(لَ دَ ) (مص ل . ) بر بالش یا مخده یا صندلی راحتی و غیره برای تمدد اعصاب و استراحت تکیه دادن ، لم دادن .

فرهنگ عمید

۱. لم دادن، تکیه دادن.
۲. پشت دادن به بالش و دراز کشیدن.

فرهنگ فارسی

لم دادن، تکیه دادن، پشت دادن، درازکشیدن
( مصدر ) لم دادن : رفت از ایران تازمانی والمد در هتلها یکه و تنها لمد . ( بهار ۲۳۵ : ۲ )

ویکی واژه

بر بالش یا مخده یا صندلی راحتی و غیره برای تمدد اعصاب و استراحت تکیه دادن، لم دادن.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی فال مارگاریتا فال مارگاریتا فال اوراکل فال اوراکل فال ماهجونگ فال ماهجونگ