فقرات

لغت نامه دهخدا

فقرات. [ ف َ ق َ ] ( ع اِ ) ج ِ فَقرة. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به فقرة شود.
فقرات. [ ف ِ ق َ / ف ِق ْ ] ( ع اِ ) ج ِ فِقرَة.( منتهی الارب ) ( فرهنگ فارسی معین ) ( اقرب الموارد ).
- ستون فقرات ؛ مهره های پشت. ( یادداشت مؤلف ).
- فقرات توراة ؛ بخش های تورات. آیات آن. ( یادداشت مؤلف ).
- فقرات ظهر ؛ مهره های پشت و گردن. ( یادداشت مؤلف ).

فرهنگ معین

(فِ قَ ) [ ع . ] (اِ. ) جِ فِقúره .

فرهنگ عمید

= فقره

فرهنگ فارسی

جمع فقره
۱ - هر یک از بندهای ستون فقرات مهره پشت . یا فقره ثانی عنق . آسه یی ۲ - یک جمله ( یا عبارت ) جمع : فقر فقرات. توضیح فقره که معمولا ( در تداول فارسی ) بفتح فائ و قاف تلفظ می شود در اصل فقره بکسر فائ و سکون قاف است و فقرهبفتح فائ و سکون فائ و سکون قاف است و فقره به دو فتح بجز اقیانوس و معیار اللغه در هیچیک از منابعی که در دسترس است دیده نمی شود . صاحب اقیانوس فقره به فتح فائ را بر خلاف نص صاحب قاموس اشتباها بفتحین ضبط کردن و مولف معیار اللغه نیز گویا از او پیروی کرده است .
جمع فقره
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم