شهله

لغت نامه دهخدا

( شهلة ) شهلة. [ ش َ ل َ ] ( ع ص ) زن کلانسال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ). زن سخت زال. ( دهار ). || زن میانه تمام عقل ، خاص بالنساء لایوصف بها الرجال. ( منتهی الارب ) ( از اقرب الموارد ).
شهلة. [ ش ُ ل َ ]( ع اِمص ) میش چشمی و نیکو از آن ، یا شهلة آن است که حدقه چشم بسرخی زند و خطهای سرخ نبوده باشد مانند شکلة، لیکن آن عبارت است از کمی سیاهی حدقه بحدی که گویا مایل بسرخی است. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). میش چشمی ،و گفته اند در شهلة سیاهی چشم کمتر از زرقه است و خطوط سرخ ندارد. ( ناظم الاطباء ).
شهله. [ ش ُ ل َ / ل ِ ] ( از ع ، ص ) پیرزن. ( غیاث ). عجوز. سخت پیر. ( یادداشت مؤلف ). || ( اِمص ) میش چشمی. سیاهی و کبودی یا سرخی در سیاهی چشم. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به شهلة شود. || ( اِ ) گوشت بسیار چرب. ( برهان ). گوشت بغایت چرب را گویند. ( آنندراج ) ( رشیدی ). گوشت بد. ( یادداشت مؤلف ). چربوی گوشت. چربوی روی تن گوسفند و جز آن غیر دنبه. شهره. چربو وپیه گوشت چون بپزد. ( یادداشت مؤلف ). و در تداول عامه شحله و شحره و شلهه ( شلحه ) هم گویند :
ور نگرد شهله را در قدح نرگسی
نرگس شهلا شود منفعل اندر چمن.بسحاق اطعمه.شهله چربش دوله گیپا پاچه دست و کله سر
روده زیچک شُش حسیبک دل کباب و خون جگر.بسحاق اطعمه.|| خفاش و شب پره. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ معین

(شَ لَ ) (اِ. ) ۱ - چربی گوشت . ۲ - گوشت بسیار چرب .

فرهنگ عمید

۱. چربی گوشت، سفیدی روی گوشت.
۲. گوشت بسیارچرب.

فرهنگ فارسی

چربی گوشت، سفیدی روی گوشت، گوشت بسیارچرب
( اسم ) ۱ - چربی گوشت . ۲ - گوشت بسیار چرب .
میش چشمی گفته اند در شهله سیاهی چشم کمتر از رزقه است و خطوط سرخ ندارد .

ویکی واژه

چربی گوشت.
گوشت بسیار چرب.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال احساس فال احساس فال پی ام سی فال پی ام سی فال اعداد فال اعداد فال امروز فال امروز