سفل

لغت نامه دهخدا

سفل. [ س َ ] ( ع مص ) تنگخوی گردیدن. ( منتهی الارب ). دون شدن. ( تاج المصادر بیهقی ) ( المصادر زوزنی ص 410 ). پست خوی گردیدن. ( از اقرب الموارد ).
سفل. [ س ِ / س ُ ] ( ع اِ ) پستی. ( از غیاث ) ( دهار ) ( آنندراج ). فرودی و پستی ، نقیض عُلو، عِلو. ( منتهی الارب ) ( ناظم الاطباء ) :
غژغژان آمد بسوی طفل طفل
وارهید از اوفتادن سوی سفل.مولوی.قرب بیچون است غفلت را بتو
نیست از پیش و پس سفل و علو.مولوی.- سفل الدار ؛ زیرخانه. ( مهذب الاسماء ). زیرسرای. ( دهار ).
|| معقدة. ( بحر الجواهر ).

فرهنگ معین

(س یا سُ ) [ ع . ] (اِمص . ) پستی .

فرهنگ عمید

۱. [مقابلِ علو] در پایین قرار گرفتن، پَستی.
۲. (اسم ) جای پَست.

فرهنگ فارسی

کم قدرت شدن ودرپستی قرارگرفتن، فرومایگی
( اسم ) پستی فرودی مقابل علو .
تنگخوی گردیدن ٠ دون شدن ٠ پست خوی گردیدن ٠

دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] تکرار در قرآن: ۱۰(بار)
(به ضمّ س) پائینی، پستی سافل: . بالای آن را پائین آن گردانیم یعنی زیر و رو کردیم. اسفل: پائین‏تر . سفلی مؤنث اسفل است . * . نا گفته نماند در قرآن کریم هر جا اسم تفضیل به جمع اضافه شده مضاف الیه و با الف و لام نظیر ، و غیره ولی در این آیه سافلین بدون لام است. بعضی گفته‏اند آن نظیر اعلی علّیین است. ولی علّیین مفرد است نه جمع. در کشاف گوید: عبداللّ آن را اسفل السافلین خوانده است. به هر حال معنی آیه چنین است: سپس او را به پائین‏تر پائین‏ها برگردانیم بعید است مراد از اسفل سافلین پیری و نظیر آن باشد بلکه به احنمال قوی مراد انسانی است که قوای شهوانی بر او مسلّط شده و چنین شده ، ، ، ، . اینها مقام اسفل سافل انسانیّت است آن گاه به وسیله هدایت فطری و تربیت پیامبران پیش رفته «لا تُلْهیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیْعٌ عَنْ ذِکْرِ اللّهِ یَبیتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّداًوَ قِیاماً» و غیره شده است باقی مطلب را در «تین» و «انسان» مطالعه کنید.

ویکی واژه

پستی.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم
فال تاروت فال تاروت فال درخت فال درخت فال ارمنی فال ارمنی فال شیخ بهایی فال شیخ بهایی