زوره

لغت نامه دهخدا

( زورة ) زورة. [ زَ رَ ] ( ع اِمص ) دوری . ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). دوری و بعد. ( ناظم الاطباء ). || یک بار زیارت کردن. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). یک بار.( از اقرب الموارد ). المرة الواحدة و امراءة زائرة... ( تاج العروس ج 3 ص 248 ). || ( ص ) شتر ماده که جهت شدت و صلابت و حدت بدنباله چشم نگرد. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ) ( از اقرب الموارد ).
زورة. [ زو / زَ رَ ] ( اِخ ) موضعی است نزدیک کوفه. ( منتهی الارب ). رجوع به معجم البلدان شود.
زوره. [ زَ / زُو رَ / رِ ] ( اِ ) بمعنی فقره است و فقره در عربی مهره های پشت را گویند و بطریق مجاز بر فقرات سخنان نثر استعمال کنند. ( برهان ). فقره و مهره پشت و سخن بلیغ و سوره. ( ناظم الاطباء ). کلمه ای است که در کتب پارسیان باستانی بمعنی باب و سوره آمده و بمعنی نیرو و قوت نیز مناسب است و در برهان گفته بر فقرات پشت و کلمات نثر استعمال نمایند و رساله ای در نزد من از کتب پارسی حاضر است که فقره به فقره را زوره بمنزله باب و فصل قرار داده و در حکمت است و زوره باستانی نام دارد و مترجم آن آذرپژوه نام دارد. ( انجمن آرا ) ( آنندراج ). از برساخته های فرقه آذر کیوان و نیز نام کتابی است از این فرقه «در شناختن آغاز و انجام و زمان و جهان و جهانیان وشناخت راه نیک از بد و غیرها» گفتار ابراهیم زردشت پیغمبر ایران ( ! ) ترجمه و توضیح آذرپژوه اسپهانی و این کتاب در «آیین هوشنگ » به سال 1296 هَ. ق. در تهران به چاپ سنگی رسیده است. ( حاشیه برهان چ معین ).
- زوره زردشت ؛ نامه ای است که شت زردشت برای پادشاه هند نوشته. ( ناظم الاطباء ).

فرهنگ فارسی

موضعی نزدیک کوفه

ویکی واژه

از اصطلاحات مادی توصیف شده و به معنی فشار یا تجاوز است. زوره هنوز هم همان مفاهیم را در زبان فارسی با کمی انحنا دارد اما در گویش بهاری بدون تغییر تلفظ زور یا زورمند است.
فال گیر
بیا فالت رو بگیرم!!! بزن بریم